کیپاپ، موسیقی متن زندگی نسل جدید/ چرا نوجوانان موسیقی کرهای را دنبال میکنند؟
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۹۴۶۳۱
از بین موسیقیهای مختلف، شاید بشود گفت K-pop جایگاه ویژه تری را بین نوجوانان و جوانان ایرانی به خود اختصاص داده است. حتی بیشتر از موسیقیهای غربی با سابقهای طولانی تر! این یعنی K-pop آن چیزی را به مخاطب نوجوان و جوان ایرانی میدهد که در موسیقی غربی و یا در موسیقی ایرانی هم دیده نمیشود.
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه کمالیان؛ گاهی بعضی آدمها مثل شخصیت کارتون گالیله فقط مارا منع میکنند بدون اینکه جایگزینی پیشنهاد بدهند.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دهههای اخیر بنا بر آمار، موسیقی از یک امر صرفا حاشیهای که شاید حتی درجه چندم محسوب میشد، به متن زندگی افراد و خصوصا نوجوانان وجوانان آمده است و به سادگی از طریق تلفن همراه در دسترس قرار میگیرد. در ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید متولی دادن خوراک فرهنگی مناسب -ازجمله موسیقی- به مردم باشد، اما بنظر میرسد در این حوزه هنوز جای کار وجود دارد. K-pop در اوج
از بین موسیقیهای مختلف، شاید بشود گفت K-pop جایگاه ویژه تری را بین نوجوانان و جوانان ایرانی به خود اختصاص داده است و این علاقه مندی روز به روز هم بیشتر میشود. حتی بیشتر از موسیقیهای غربی با سابقهای طولانی تر! این یعنی K-pop آن چیزی را به مخاطب نوجوان و جوان ایرانی میدهد که در موسیقی غربی و یا در موسیقی ایرانی هم دیده نمیشود.
وقتی از کیپاپرها دلیل علاقه مندی شان را میپرسیم و وجه تمایز را میخواهیم، به جز مدل شخصیتی و چهره آیدولهای مورد علاقه شان، درباره تنوع سبک موسیقی، اجراهای متنوع با تمهای مختلف (جلوه بصری)، موزیک ویدیوهای جذاب و بعضا معماگونه و متنهای امیدبخش و انگیزهدهنده صحبت میکنند؛ چیزی که در موسیقیهای دیگر یا اصلا نیست و یا بسیار کمرنگتر است.
خانم دکتر عطاری روانشناس کودک و نوجوان هم درباره دلایل علاقهمندی نوجوانها به موسیقی کرهای میگوید: «نوجوان در سن تحرک و پویایی است و طبعا دیدن فعالیت و پویایی در k-pop تاحد زیادی نیاز اورا رفع میکند، بعلاوه در آهنگها بعضا بخشهای آوا گونهای وجود دارد که هرمخاطبی با هر زبانی میتواند با آن همراهی کند و نیاز به دانستن زبان خاصی ندارد. دیگر اینکه ما اساسا در فرهنگ خودمان جمع گرا هستیم و فردگرایی را خیلی قبول نداریم، چیزی که به وضوح در k-pop وجود دارد و اکثرا گروهی کار میکنند.»
البته از نگاه دکتر عطاری به جز اینها، موسیقی پاپ کرهای انگار به نوعی بین فرهنگ غرب و شرق پیوند برقرار کرده است؛ نه غربی غربی است و نه شرقی شرقی و شاید به همین دلیل است که نه تنها در ایران، که در بسیاری از کشورهای دیگر هم طرفدار دارد.
پاپ کرهای یا همان پاپ غرب؟
آشنایی و علاقه مندی افراد به K-pop یا ازطریق K-drama یعنی همان صنعت فیلم و سریال کرهای بوده، یا از طریق معرفی توسط دوستانی که کی پاپر (طرفدار K-pop) بوده اند، یا از طریق گشت وگذار در اینترنت و صفحات مجازی، تبلیغات کالاهای برند، و یا راههایی شبیه به آن.
نکته جالب اینکه همین اتفاقات میتواند درباره موسیقی ایرانی یا موسیقی غربی هم بیفتد، اما چرا به شهرت و محبوبیت K-pop نرسیده اند؟ سوالی که دکتر قرایی مقدم به عنوان جامعه شناس آن را حاصل سیاستهای خودمان دانست. او با اینکه تاکید داشت که موسیقی پاپ کرهای در واقع موسیقی اصیل کرهای نیست و خودش هم متاثر از غرب است، گفت: «این تغییر ذائقه و گرایش به فرهنگ کرهای به طور کلی، ناشی از چیزهایی است که در صدا و سیمای خودمان نشان دادیم و به نوعی مُهر تایید برآن زدیم. صدا و سیمای ما به خیال خود، برای اینکه بچههای ما به دنبال فرهنگ مضمحل غربی نروند، سریال کرهای (و به تبع آن فرهنگ کره ای) را نشان داد. همین باعث شد که نسلی که امروز نوجوان وجوان است، از کودکی ذائقه اش به انیمه ژاپنی و سریال کرهای و بعدها به موسیقی کرهای نزدیکتر شود.
جوان ذاتا این چیز هارا دوست دارد. امید، موسیقی و تحرک را دوست دارد. حالا صدا و سیما هم که نشان میدهد پس تایید کرده است و کم کم ذائقه اش عوض میشود. ما فکر میکنیم اینکه به سمت کره و ژاپن تمایل دارد و به غرب تمایلش کمتر است، خوب است، اما حقیقت این است که کره و ژاپن خودشان تسلیم غرب هستند و چیز خیلی متفاوتی از آن نیستند.»
دکترعطاری هم در این باره به نقش خانوادهها اشاره کرد: «زمان پخش سریالهای کره ای، بزرگترها بخاطر حس همذات پنداری که داشتند، بخاطر نزدیک بودن نوع پوشش بازیگران سریال به فرهنگ ایرانی و یا نشان دادن احترام به بزرگترها و جایگاههای بالاتر، این سریالها را دنبال میکردند و خب وقتی بچهها میدیدند که بزرگترها با علاقه پای سریال مینشینند، این در ناخودآگاه بچهها نقش میبست و زمینه پذیرش برای چیزهای دیگر (مثل K-pop) را در آینده فراهم میکرد.»
یک سوزن به خودمان!
در زمینه موسیقی جدید، پاپ، راک، رپ یا... در بین تراکهای موسیقی ما نقصهای مشهودی وجود دارد. طیف آهنگها تنوع لازم را ندارد. متن ترانهها هم آنقدری که باید برای مخاطب نسل جوان (نوجوان و جوان) جذابیت ندارد. تنوع و جذابیتی که در موسیقیهای خارجی و K-pop بسیار بیشتر به چشم میخورد.
دکتر قراییمقدم معتقد است: «در درجه اول ذائقهها را خودمان عوض کردیم. زمانی که ما جوان بودیم، صدا و سیمای وقت نواهای سنتی پخش میکرد. موسیقی تاج، بنان، گلپایگانی، حتی بعدها افتخاری، .... برای همین ما به آن سمت گرایش داریم، ولی جوان امروز ذائقه اش فرق کرده است. زیر بنای این ذائقه را خودمان ساختیم، ولی حالا منع میکنیم! ثانیا خواننده موسیقی پاپ که امروزه طرفدار دارد، باید خرج کند، ولی پول کافی در نمیآورد. ترانه سرای خوب ندارد، چون به جز پول، طرفدار و مستمع خوب هم ندارد. مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد! بعلاوه دیگران موسیقی او را کپی رایت میکنند و برخوردی هم با آنها نمیشود. کسی او را حمایت نمیکند. چنین سازمان یا شرکتی وجود ندارد.»
دست از نهی کردن بردارید!
میتوان گفت از خبرنگار و منتقد و جامعه شناس و روانشناس تا نوجوانان کیپاپر، درباره خلاء یک سیاست گذاری درست در حوزه فرهنگ و خصوصا موسیقی اتفاق نظر دارند. ایران از لحاظ تاریخی، فرهنگی، و حتی موسیقی بسیارغنی است، اما وقتی از داشته هایمان استفاده نکنیم، دیگران از آنها به نفع خودشان استفاده میکنند و دیگر نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. این مسئله البته واضح است، اما روآوردن به رویکرد نفی و نهی باعث شده تا کسی به فکر راه حل نباشد.
دکتر قراییمقدم در همین باره معتقدند:" سیاست گذاریها غلط است. امید بخشی که زورکی نیست. عِرق ملی با حفظ اسطورههای ملی و دیدن سرمایهها تقویت میشود. الان ترکیه مولانای ما را به اسم خودش ثبت کرد، در تلاش است برخی چهرههای مطرح دیگر مارا هم به نام خودش کند. بجز آن آیا امروز نواجوانها و جوانهای ما شاهنامه میخوانند و فردوسی را میشناسند؟ اینها هم هست. نمیشود فقط نهی کنیم. بالاخره جوان است و دنبال شادی و نشاط. موسیقی خوراک است. وقتی چیزی به جوان ندهیم، میرود این چیزها را از جای دیگر میگیرد. مگر برای جوان چه کردیم که حالا بازخواستش میکنیم؟ یکسری افراد کهنسال برای جوانان برنامه میریزند و نتیجه بهتر از این نمیشود.»
عطاری نیز در پاسخ به نقش مسئولین در این حوزه گفت: «تا وقتی خودمان در این حوزهها کاری نکنیم و سرمایه گذاری صورت نگیرد، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که جوان ما، از اینها فاصله بگیرد. ما عادت داریم دائم فقط بگوییم نگاه نکن، دست نزن، نرو. اما جایگزین درست ارائه نمیدهیم و تا وقتی جایگزینی نباشد، همین روند رشد گرایش به K-pop و سایر موسیقیهایی ازین دست، مثلا موسیقی غربی، ادامه پیدا خواهد کرد. ما نتوانستیم اسطورههای بزرگ خودمان را به جوانها بشناسانیم و این ضعف ماست»
حرف حساب ما چیست؟
همیشه اتفاقاتی که در یک جامعه میافتد، دو سر دارد؛ مردم و مسئولین. اگر چه در حوزه موسیقی، کم کاری عظیمی از جانب مسئولین وجود دارد که به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست؛ اما با نگاهی منصفانه باید گفت خود ما مردم هم تلاش چندانی برای زنده کردن و حفظ اسطورههای ملی مان نکرده ایم. چند نفر از ما دیوان حافظ را یکبار تا انتها خوانده است یا چقدر شاهنامه خوانی را آموخته ایم؟ دیوان و اشعار شاعران امروزی را چطور؟ چقدر تلاش کرده ایم تا فرزندانمان اسطورههای ملی را بشناسند؟ و آیا به جای قهرمانهای افسانهای خارجی، به آنها قهرمانان واقعی یا حتی خیالی مان را نشان داده ایم؟
به جز این، صنعت کی پاپ برای ساخت این موسیقیها یا کلیپها (mv) از سنین پایین افراد را تربیت میکند، ولی (به جز اینکه ما چنین نهادهایی برا استعداد یابی در موسیقی نداریم)، بچههای ما هم معمولا [و نه همیشه]حاضر نیستند این حجم از سختی و فشار را برای رسیدن به رویاهایشان-هرچه که باشد- تحمل کنند. شاید در زبان بگویند حاضریم، اما در عمل تعداد کمی این حجم سختی را تحمل میکنند. یعنی شاید بتوان گفت ما هم آنچنان روحیهی تلاش و مبارزه برای اهدافمان را نداریم!
و شاید همه چیز هم فقط تقصیر مسئولین نباشد!
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: موسیقی موسیقی کره ای پاپ موسیقی ایرانی موسیقی غربی علاقه مندی موسیقی ها جوان ها چیز ها بچه ها کی پاپ کره ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۹۴۶۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
مقابل یکی از شعبههای دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بیقراری قدم میزد چند دقیقهای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگیام را به تو میگفتم هرچند گذشتهها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.
در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پروندهای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بیمقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی میخواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرفها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید اینطور من متوجه نمیشوم ماجرای زندگی شما چیست آهستهتر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین میگفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاریام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی میکند و اینجا تنها زندگی میکند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانهای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه میشدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق میخواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرفهای همسرت را تأیید میکنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا اینطوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی میکند من در هفته یک روز او را میبینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که اینطوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. میخواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و میخواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران میکنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمیتوانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرفهای این زوج جوان را شنید، گفت میدانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی
دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل میکند. در این پرونده میبینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه میداد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق میکرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمیشد اما با سادهانگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.
با این حال زوجهای جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پلهای پشت سر را خراب میکند.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی